روشاروشا، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

💕روشا، کلوچه ی مامان💕

پارک رفتن های عشق مامان

این روزها سخت میشه تو رو تو خونه نگه داشت و با این گرمای هوا دردسری شده واسه ما..  یه جورایی عاشق لباس پوشیدنی و بیرون رفتن..😉 اگه یکی تو خونه قصد بیرون رفتن و داشته باشه و لباس بپوشه دیگه روشا خانوم قاطی میکنه و تا لباس خودش رو نپوشیم و مطمین نشه که اون هم میبریم، اروم نمیشه😅؛ بلایی شدی برا خودت😉😊😙 چند روز پیش که دیگه حوصله ی دخترا سر رفته بود حسااابی و هیچ بازی و سرگرمی هم جواب نمیداد، زدیم بیرون و چند ساعت بعد سر از یه پار بازی دراوردیم و رها حسابی سورپرایز شده بود و روشا هم با دیدن اونهمه بچه و وسیله ی بازی و صدا و .. ذوق زده شده بود حسابی.. واسه اولین بار تاب بازی کردی روشای من و خیلی کیف کردی و پایین نمیوومدی😄😙 بیشتر ف...
23 ارديبهشت 1397

نوروز ۹۷.. هشت ماهگی کلوچه ی مامان

نوروز ۹۷ رسید و اولین عید روشای ما بود..آره عزیز دل من، تو هم که دیگه تو ۸ ماهگی بودی و حسابی خوردنی..😊 هر کی که تو رو میدید، حسابی دلش ضعف میرفت و تا میتونست تو رو میچلوند😉! روزهای اول عید حسابی غریبی میکردی و میزدی زیر گریه.. ولی اینقدر ادم های مختلف دیدی این مدت که دیگه هر کی میگفت بیا بغلم، براش بال بال میزدی و میپریدی بغلش😁  ۱۸ فروردین بود که دو تا کلمه رو برای اولین بار گفتی، اون هم نه یه بار! آب: "کلی هم اب خوردی اونروز😊و حسابی کیف میکردی که با گفتن آب ،برات آب میاوردم😉😙" دد: عاشق بیرون رفتنی، همه جوره دوست داری بری بیرون.. چه با کالسکه، چه با ماشین..حتی چند ساعت هم که بیرون باشیم، آروم و خوردنی هس...
14 فروردين 1397

5 ماهگی تربچه ی خوشمزه ی من

سلام خوشمزه ی مامان😍😙  روز به روز شیرین تر و خوشمزه تر میشی عسل مامان..  _ عشق خواهری💕👭💕:  روز به روز بیشتر لذت میبری از دیدن رها و و بازی کردن هاش.. وقتی رها شروع میکنه به بدو بدو کردن و حرف زدن باهات، جوری غش میری از خنده که نگو😍😙 رهای مامان هم که این روزها، همش میگه خواهری باید این کارو کنی، خواهری دوست دارم.. مامان روشا نخواااابه!!!" نمیدونم چرا با خواب رفتن روشا، مشکل داری تو🤔، کلا مکافاتیه خوابوندن روشا با رها!" این روزها هم در حال آموزش نشستن به کلوچه  است، ولی هنوز که موفق نشده😄😊😍😙 _ بازی با عروسک ها :  تو این ماه، یه جورایی یاد گرفتی با خودت بازی کنی و خیلی خوب ع...
19 دی 1396

یلدای ۹۶ و دو تا هندونه ی خوشمزه

یلدای امسال، واسمون یه جور دیگه بود و با وجود روشای خوشمزمون، حال و هوای دیگه ای داشت... شب یلدا خونه عمه بودیم و یه شب عالی واسه هممون بود. پ.ن امسال مامان جون یه لباس فوق العاده واسه رها و روشای نازما دوخت و حسابی خوردنی شده بودن و  به قول رها ست کرده بود با خواهریش😊 و اما عکس ها.. قربونت برم رهایی با این ژست هایی که میگیری😍😘     خوشمزه ی مامان، این روزها یاد گرفته هر چی که میبینه رو محکم با دست هاش بگیره و بعد هم که دیگه.... هاامممم😄     عشق های کوچولوی من😍😘😘       ...
30 آذر 1396
1