پارک رفتن های عشق مامان
این روزها سخت میشه تو رو تو خونه نگه داشت و با این گرمای هوا دردسری شده واسه ما.. یه جورایی عاشق لباس پوشیدنی و بیرون رفتن..😉
اگه یکی تو خونه قصد بیرون رفتن و داشته باشه و لباس بپوشه دیگه روشا خانوم قاطی میکنه و تا لباس خودش رو نپوشیم و مطمین نشه که اون هم میبریم، اروم نمیشه😅؛ بلایی شدی برا خودت😉😊😙
چند روز پیش که دیگه حوصله ی دخترا سر رفته بود حسااابی و هیچ بازی و سرگرمی هم جواب نمیداد، زدیم بیرون و چند ساعت بعد سر از یه پار بازی دراوردیم و رها حسابی سورپرایز شده بود و روشا هم با دیدن اونهمه بچه و وسیله ی بازی و صدا و .. ذوق زده شده بود حسابی..
واسه اولین بار تاب بازی کردی روشای من و خیلی کیف کردی و پایین نمیوومدی😄😙
بیشتر فیلم گرفتم ازتون اونروز خوشمزه های مامان، یه چند تایی هم عکس..
وای روشایی یعنی عالی بود تاب بازیت.. فیلمش رو برات تو پیجتون گذاشتم😉😙
نفس من قبل از آماده شده و میگه منم میاااام😉😄❤
دااااالی😊❤
کلی هم چهار دست و پا رفتی اونروز.. یه ماهی میشه که شروع کردی "اوایل اردیبهشت بود" ، ولی اصلا دوست نداری و کلی غر میزنی موقع رفتن.. بیشتر دوست داری که تاتا کنی.. ماجراهایی هم داریم سر این تاتا کردنا و مامان بیچاره باید خانوم خانوما رو نگه داره و بعد هم دور تا دور خوند خانوم تاتا کنن، اونهم نه یه بار!
با اینحال بدون که مامان باز هم عشق میکنه با تو، نفس من.. حتی خستگی هاشم دوست دارم.. خوردنیه مامانی تو😍😘